جنگ نرم و فناوری
 
قالب وبلاگ

دوستی از من پرسید، حالا که بازنشسته شدی چگونه روزهای زندگی را جالب می‌کنی؟ بهش گفتم خیلی سخت نیست.مثلا همین دیروز با همسرم رفتیم فروشگاه خرید، وقتی از فروشگاه بیرون اومدیم ، دیدم افسر پلیس ماشین را جریمه میکنه. ازش خواهش کردم که به بازنشستگان رحمی کند. او امتناع نکرد و جریمه را زیر برف پاکن گذاشت. بهش گفتم خیلی خری. ناراحت شد و جریمه ای دیگر برای چراغهای ماشین که گل آلود بودن نوشت که همسرم با ناراحتی گفت:ننویس گوسفند

افسر عصبانی شد به چراغ خطر هم گیر داد و جریمه نوشت. بهش گفتم فکر کن ماشین خودت ابله، آخه چقدر بیشعوری، افسر پلیس که اختیار از دست داده بود به لاستیک های نیمه فرسوده گیر داد و جریمه نوشت.

از من و همسرم تقاضای ننوشتن جریمه و افسر پلیس بی اعتنا همینطور می‌نوشت. یک ربعی طول کشید و اتوبوس در ایستگاه مقابل فروشگاه ایستاد. من و همسرم سوار اتوبوس شدیم. قبل از سوار شدن به اتوبوس به افسر پلیس گفتیم که ماشین مال امام جماعت مسجد روبرویی ، داره میاد. خودت جوابش را بده. ما که گفتیم ننویس.

من نمیدانم بخندم ...

[ یکشنبه بیست و هفتم مهر ۱۴۰۴ ] [ 20:28 ] [ sahba ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به نیت خوبی من و دوستانم شروع به وبلاگ نوشتن کردیم(شبکه سازی)
ولی اکنون تصمیم گرفتم که رسالت اصلیم رو شروع کنم
اول نام وبلاگم را به نام اصلیش تغییر می دادم.(از فناوری و مهندسی نرم به جنگ نرم و فناوری )
دعام کنید موفق بشم
از اینکه به وبلاگم سرزدید ممنون
منتظر نظراتتون هستم ...
که باعث دلگرمی من میشه...
یکم جاده خاکی رفتم الان اینجا شده دفتر خاطراتم
ولی هنوزم مبارزه ادامه داره
یاعلی
امکانات وب